-
مرداب
پنجشنبه 16 شهریور 1391 20:02
یه روز وقتی به گل نیلوفر نگاه می کردم ترس تموم وجودمو برداشت که شاید منم یه روزمثل گل نیلوفر تنها بشم. سریع از کنار مرداب دور شدم. حالا وقتی که میبینم خودم مرداب شدم دنبال یه گل نیلوفر می گردم که از تنهایی نمیرم و حالا می فهمم گل نیلوفر مغرور نیست اون خودشو وقف مرداب کرده ای نیلوفر زیبای من وقتی که در شاخ شاخ نگاهم...
-
شعر مولوی
یکشنبه 12 شهریور 1391 23:56
این شعر مولوی رو یکی از دوستای گلم که خیلی بهم تو زندگی کمک کرد برام فرستاده منم این شعرو میزارم اینجا امیدوارم شما هم از این شعر خوشتون بیاد و از خوندنش لذت ببرید. ای دوست قبولم کن وجانم بستان/مستم کن وز هر دو جهانم بستان با هر چه دلم قرارگیرد بی تو/آتش به من اندر زن و آنم بستان ای زندگی تن و توانم همه تو/جانی و دلی...
-
عشق بازی به همین آسانی!
دوشنبه 6 شهریور 1391 11:31
عشقبازی به همین آسانی ست... که گلی با چشمی بلبلی با گوشی رنگ زیبای خزان با روحی نیش زنبور عسل با نوشی کار همواره ی باران با دشت برف با قله ی کوه رود با ریشه ی بید باد با شاخه و برگ ابر عابر با ماه چشمه ای با آهو برکه ای با مهتاب و نسیمی با زلف دو کبوتر با هم و شب و روز و طبیعت با ما عشقبازی به همین آسانی ست ... شاعری...
-
رابطه دو چشم با هم
دوشنبه 6 شهریور 1391 11:05
آیا از رابطه دو چشم باهم آگاهی دارید؟ هیچ گاه یکدیگر را نمی بینند با هم مژه میزنند با هم حرکت میکنند با هم اشک میریزنند باهم می بینند با هم می خوابند با ارتباط عمیق با هم شراکت دارند ولی وقتی یک زن را می بینند یکی چشمک میزنه و دیگری نمیزنه ! در نتیجه: زنها توانائی قطع هر ارتباطی را دارند!
-
مرد که باشی
دوشنبه 6 شهریور 1391 10:40
مرد که باشی، بار سنگین یک زندگی بر دوشهای همیشه استوارت سنگینی می کند... مرد که باشی،همیشه از آینده میترسی... مرد که باشی،همه تو را به چشم دیواری برای تکیه نگاه می کنند،بدون این فکر که شاید خودت هم نیاز به شانهایی برای گریه داشته باشی.. مرد که باشی،گریه نمی توانی بکنی...گریه ات درونت جمع میشود و در شریان های بدنت،تو...
-
گفت وگوی خدا با بنده اش
دوشنبه 6 شهریور 1391 10:34
خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است. بنده: خدایا !خسته ام!نمی توانم. خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان. بنده: خدایا !خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم. خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان بنده: خدایا سه رکعت زیاد است خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان...
-
سنجیدن
دوشنبه 6 شهریور 1391 10:30
مرد را به عقلش نه به ثروتش... زن را به وفایش نه به جمالش... دوست را به محبتش نه به کلامش... عاشق را به صبرش نه به ادعایش... مال را به برکتش نه به مقدارش... خانه را به آرامشش نه به اندازه اش... اتومبیل را به کاراییش نه به مدلش... غذا را به کیفیتش نه به کمیتش... درس را به استادش نه به سختیش... دانشمند را به علمش نه به...
-
دلتنگ تر
دوشنبه 6 شهریور 1391 10:28
هرچقدر هم بگویی: مردها فلان … زن ها فلان … تنهایی خوب است دنیا زشت است … و ازین حرفها … آخرش روزی قلبت برای کسی تندتر میزند …
-
هر چه دل تنگت میخواهد! بنویس......
یکشنبه 22 مرداد 1391 17:36
این پست را تو بنویس از دلتنگی هایت دردهایت خوشی هایت از هر چه دلت می گوید برایم بنویس ..... "خواهشا تو نظرات همین پست"
-
وقنی تو نیستی....
یکشنبه 22 مرداد 1391 17:28
وقتی تو نیستی دلم میگیره دیگه برام این زندگی رنگی نداره میخوام نمونم تو بیخیالی آخه زمونه هی برام دوری میاره یاد نگاهت تو سینه ی من چه آرزوهایی رو یاد من میاره با رفتن تو چیزی نمونده جز این صدای خسته و این قلب پاره حالا دیگه تموم آرزوی من تورو دوباره دیدنه ای نازنینم بیا بیا که وقت پر کشیدنه کنار تو رسیدنه بی تو می...
-
به چه کسی پناه آوردم ؟؟؟
یکشنبه 22 مرداد 1391 17:23
خدایا در این تنهایی ها در این بی پنایی ها به چه کسی پناه آورم خدایا خودت کمکم کن که دلم گرفته است و تنهای تنهام ٬ نمی دانم با چه کسی درد و دل کنم خدای من صدام و میشنوی...... چرا اینقدر تنهام و پنهایی ندارم خدایا اگه صدامو میشنوی به پناهم بگو برگرده....... خداجونم بگو که برگرده دلم گرفته و می خواهم به آغوش گرمش پناه...
-
فراموش می کنم
یکشنبه 22 مرداد 1391 17:18
فراموش می کنم فراموش می کنم تقدیزی را که با تو رقم خورده شد فراموش می کنم لحظاتی را که با تو سپری شد فراموش می کنم نفسی را که با نفس تو هماهنگ شد فراموش می کنم دلی را که برای وداع تو ترک خورده شد فراموش می کنم اشکی را که برای انتظار تو جاری شد فراموش می کنم رویاهایی که با تو پروزانده شد فراموش می کنم ارزوهایی که با...
-
"زندگانی زیباست"
یکشنبه 22 مرداد 1391 17:11
کاش می دانستیم زندگی با همه ی وسعت خویش ، محفل ساکت غم خوردن نیست حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست زندگی جنبش و جاری شدن است از تماشاگه آغاز حیات، تا به جایی که خدا می داند ما اگر غم نخوریم، باغ ما می شکفد و شگفتا که در آن می بینیم زندگانی زیباست" "
-
میخواهی بروی؟
یکشنبه 22 مرداد 1391 17:06
میخواهی بروی؟ خب برو… انتظار مرا وحشتی نیست شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود برو… برای چه ایستاده ایی؟ به جان سپردن کدامین احساس لبخند میزنی؟ برو.. تردید نکن نفس های آخر است نترس برو… احساسم اگر نمیرد ..بی شک ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست برو… یک احساس فلج تهدیدی برای رفتنت...
-
یاد تو...
یکشنبه 22 مرداد 1391 17:02
آره باید تموم می شد، ولی دلتنگ دلتنگم دارم با خاطرات تو، با رویای تو می جنگم یه آن چشمام می بندم، تو دستای من دستات نمیدونی چقدر سخته فراموش کردن چشمات می ترسم طاقتم کم شه، نتونم سر کنم بی تو چقدر سخته که دنیا رو باید باور کنم بی تو بازم چشمام می بندم، صدای خنده های تو همه جا غرق آرامش، همه جا رد پای تو دارم وسوسه...
-
پائولو کوئلیو
پنجشنبه 19 مرداد 1391 13:33
تجربه ی من در زندگی ، اندک است ، ولی به من می آموزد که هیچ کس صاحب هیچ چیز نیست ...! همه چیز نوعی توهم است و این توهم ، در مسایل مادی و معنوی وجود دارد . اگر کسی چیزی را که در شرف رسیدن به آن باشد از دست بدهد، در نهایت می آموزد که هیچ چیز به او تعلق ندارد ...! و اگر هیچ چیز به من تعلق ندارد ، پس نباید اوقاتم را صرف...
-
شیخ صنعان و دختر ترسا (داستان)
سهشنبه 17 مرداد 1391 22:41
تا آخرش بخونید جالبه!!! ×فقط نظر یادتون نره!× کسی در عبادتگاه نبود. شیخ بود و آن کس که می پرستید. در محیطی چنان روحانی، شیخ رویش را به سمت منشا نور گرفته بود، ذکر می گفت و تسبیح می گرداند و اشک می ریخت و می رقصید... آه اینجا چقدر سوزان است!... به سزای کدامین گناه ناکرده این چنین در سوز و تابم؟! آه خدای من نکند اینجا...
-
نظرتو بگو....
دوشنبه 16 مرداد 1391 15:27
سلام به همه دوستای گلم نظرتون در باره ی این جمله چیه؟؟؟ عشق چیست؟ عشق حدیثی است که با یک نگاه ولبخند شروع با بوسه ای به اوج وبا قطره اشکی به پایان میرسه.... خواهشا نظر خودتون و تو قسمت نظرات همین پست بنویسید.
-
انتظار
دوشنبه 16 مرداد 1391 15:22
انقدرمنتظر میمانم تا بیایی...... هر رهگذری او نیست..... اوفقط یک نفر است ...... او نیمه ی گمشده ی من است.....
-
گاااااااز
دوشنبه 16 مرداد 1391 15:18
خب پیش میاد دیگه.......
-
پست دانشجویی
دوشنبه 16 مرداد 1391 14:53
نمیدونم جدیدن چه صیغه اییه که تا کتاب رو باز میکنم درس بخونم، مخچه ام به مخ ام میگه: "استاد خسته نباشی" درس خوندن امروز : خوابیدن روی جزوه گرفتن مشکلات و نواقص گل های قالی جمع کردن آشغال های ریز و درشت اطراف زمین خاک گیری گوشه های موبایل گرفتن چندین عکس با گوشی از خود در حالت های مختلف ژست درس خوندن اس ام اس...
-
گوشواره گیلاس برای تو
دوشنبه 16 مرداد 1391 14:46
روزگار عجیبیست . نه من آن منم . نه تو آن تو . اما من هنوز هوس تو را دارم . هوس دستهای تو . هوس گیلاس قرمز . هوس تاب طنابی روی درخت گردو . هوس پس گردنی معنی دار . هوس بوسه ای پشت دیوار کاه گلی . چه قد چرت و پرت میگم من! سرم رفت... کدوم هوس... کدوم تو... کدوم من... کدوم دیوار... کدوم تاب... کدوم پس گردنی... کدوم بوسه......
-
علم و مسیح
شنبه 14 مرداد 1391 19:49
بگذارید مشکلی که علم با عیسی مسیح دارد را شرح دهم: استاد دانشگاه فلسفه که منکر وجود خداست، قبل از شروع کلاسش از یکی از دانشجوهای جدیدش می خواهد بایستد و بعد از او می پرسد: تو یک مسیحی هستی، درسته پسر؟ دانشجو جواب می دهد : بله استاد هستم. پس تو به خدا اعتقاد داری؟ برای خوندن ادامه داستان به ادامه مطالب برید مسلماً آیا...
-
همین ها!
شنبه 14 مرداد 1391 19:28
زندگی یعنی اینکه درب وبلاگت را تخته کنی ، شبها زودتر بخوابی تا صبح ، زود سر کار بروی ِ بعد از ظهر ها هم لوله کشی کنی و تعمیرات خانه جدید ، خرید ، جارو برقی . زندگی یعنی همین ها و چقدر لذت دارد همین "همین ها ! ! !
-
همراز یکدیگر باشیم
شنبه 14 مرداد 1391 19:10
در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند. یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود. این دو تا از کودکی با هم بزرگ شده بودند. آنقدر این دو دوست رابطه خوبی با هم داشتند که نصف اهالی دهکده فکر میکردند که ِاین دو نفر با هم برادرند. با این حال که هیچ شباهتی به هم نداشتند. اما این حرف اهالی نشان از اوج محبتی بود که...
-
راز دوستی
شنبه 14 مرداد 1391 18:52
خیلی جالبه حتمآ تا آخرش بخونید راز دوستی در صدر قرار دادن عشق خداوند است. راز دوستی در قسمت کردن شادیها با دیگران است. راز دوستی در دوست داشتن بیقید و شرط دیگران است. راز دوستی در توقع نداشتن از دیگری است نسبت به دیگران آزاده رفتار کن. راز دوستی در این است که نیازهای دیگران را مقدم بر نیازهای خودت بدانی ادامه مطالب...
-
روز تولدم
چهارشنبه 11 مرداد 1391 00:31
امروز روز تولدمه از همه ی دوستای گلم که بهم این روز و تبریک گفتن تشکر میکنم.
-
بدون شرح
چهارشنبه 11 مرداد 1391 00:28
-
زن از نگاه شریعتی
چهارشنبه 11 مرداد 1391 00:05
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد… و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛ سینه ای را به یاد می اورد که تهی...
-
زن بی وفا (داستان)
سهشنبه 10 مرداد 1391 23:18
حکیمی جعبهاى بزرگ پر از مواد غذایى و سکه و طلا را به خانه زنى با چندین بچه قد و نیم قد برد. زن خانه وقتى بستههاى غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویى از همسرش و گفت: شوهر من آهنگرى بود که از روى بىعقلى دست راست و نصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگرى از دست داد و مدتى بعد از سوختگى علیل و از کار افتاده گوشه خانه...