˙·٠•●♥حاشیه نویس♥●•٠·˙

منتظر نمان پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده بودن خویش بکوش

˙·٠•●♥حاشیه نویس♥●•٠·˙

منتظر نمان پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده بودن خویش بکوش

مثــل آنــان بــاشیـــم کـــه...

مثــل آنــان بــاشیـــم کـــه...

مثل آن راننده تاکسی‌ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گوید: روز خوبی داشته باشی.

آدم‌هایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی، دستپاچه رو بر نمی‌گردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند...
...

آدم‌هایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست، بهشان جا می دهند، گاهی بغلشان می کنند.

دوست هایی که بدون مناسبت کادو می خرند، مثلا می گوینداین شال پشت ویترین انگار مال تو بود یا گاهی دفتریادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی.

آدم‌هایی که از سر چهار راه نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه.

آدمهای پیامک‌های آخر شب، که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند،

ادامه مطلب ...

دلباخته...

آن روز ها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختن
 این روز ها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند
 آن روزها مال باخته می شدی و این روز ها دلباخته . . .

مردان و زنان....

مردان و زنان هر کدام ،
تعصبات جنسی خاص خودشان را دارند ...
و مدام جنس مخالف را به زیر سوال می برند ...

بی آنکه دمی از خود بپرسند ...
که بدون زن ، غرور و شوکت مردان ،
و بدون مرد ، زیبائی و دلفریبی زنان ،
آیا معنا و مفهومی می داشت ... ؟