زندگی یعنی اینکه درب وبلاگت را تخته کنی ، شبها زودتر بخوابی تا صبح ، زود سر کار بروی ِ بعد از ظهر ها هم لوله کشی کنی و تعمیرات خانه جدید ، خرید ، جارو برقی .
زندگی یعنی همین ها و چقدر لذت دارد همین "همین ها ! ! !
نمیدونم جدیدن چه صیغه اییه که تا کتاب رو باز میکنم درس بخونم، مخچه ام به مخ ام میگه: "استاد خسته نباشی"
درس خوندن امروز :
خوابیدن روی جزوه
گرفتن مشکلات و نواقص گل های قالی
جمع کردن آشغال های ریز و درشت اطراف زمین
خاک گیری گوشه های موبایل
گرفتن چندین عکس با گوشی از خود در حالت های مختلف ژست درس خوندن
اس ام اس بازی با بچه های دانشگاه که هر کدوم چه قدر درس خوندن
خوندن یادگاری های جزوه که رفقا سر کلاس نوشتن
و در آخر هم خسته شدم و رفتم یه چیزی بخورم و در نهایت درسی رو که از ترس افتادن حذف میکنی، همه با ۱۷-۱۸-۱۹-۲۰ حتی ۲۱ پاسش میکنن !
+شب امتحان:
شبی که در آن نسکافه و قهوه از والیوم ده هم خواب آورتر می شوند شب رقص و پایکوبی کلمات جزوه و کتاب بر روی سلسله اعصاب محیطی و مرکزی دانشجو!
روزگار عجیبیست.
نه من آن منم.
نه تو آن تو .
اما من هنوز هوس تو را دارم.
هوس دستهای تو.
هوس گیلاس قرمز.
هوس تاب طنابی روی درخت گردو.
هوس پس گردنی معنی دار.
هوس بوسه ای پشت دیوار کاه گلی.
چه قد چرت و پرت میگم من! سرم رفت... کدوم هوس... کدوم تو... کدوم من... کدوم دیوار... کدوم تاب... کدوم پس گردنی... کدوم بوسه... همیشه من هستم و من هستم و من و من و من!
بگذارید مشکلی که علم با عیسی مسیح دارد را شرح دهم:
استاد دانشگاه فلسفه که منکر وجود خداست، قبل از شروع کلاسش از یکی از دانشجوهای جدیدش می خواهد بایستد و بعد از او می پرسد:
تو یک مسیحی هستی، درسته پسر؟
دانشجو جواب می دهد : بله استاد هستم.
پس تو به خدا اعتقاد داری؟
برای خوندن ادامه داستان به ادامه مطالب برید
ادامه مطلب ...زندگی یعنی اینکه درب وبلاگت را تخته کنی ، شبها زودتر بخوابی تا صبح ، زود سر کار بروی ِ بعد از ظهر ها هم لوله کشی کنی و تعمیرات خانه جدید ، خرید ، جارو برقی .
زندگی یعنی همین ها و چقدر لذت دارد همین "همین ها ! ! !
در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند. یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود. این دو تا از کودکی با هم بزرگ شده بودند. آنقدر این دو دوست رابطه خوبی با هم داشتند که نصف اهالی دهکده فکر میکردند که ِاین دو نفر با هم برادرند. با این حال که هیچ شباهتی به هم نداشتند. اما این حرف اهالی نشان از اوج محبتی بود که بین این دو نفر وجود داشت. همیشه پیتر و جانسون راز دلشون رو به همدیگه میگفتند و برای مشکلاتشون با همدیگه همفکری میکردند و بالاخره یه راه چاره براش پیدا می کردند. اما اکثر اوقات جانسون این مسائل رو بدون اینکه پیتر بدونه با دوستای دیگه اش در میان میگذاشت.
برای خوندن ادامه داستان برید به ادامه مطالب
ادامه مطلب ...
خیلی جالبه حتمآ تا آخرش بخونید
راز دوستی در صدر قرار دادن عشق خداوند است.
راز دوستی در قسمت کردن شادیها با دیگران است.
راز دوستی در دوست داشتن بیقید و شرط دیگران است.
راز دوستی در توقع نداشتن از دیگری است نسبت به دیگران آزاده رفتار کن.
راز دوستی در این است که نیازهای دیگران را مقدم بر نیازهای خودت بدانی
ادامه مطالب را بخونید
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛
پیر می شود و میمیرد… و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند
و در قدم های لرزان مردش؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند… و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...! و این, رنج است .
حکیمی جعبهاى بزرگ پر از مواد غذایى و سکه و طلا را به خانه زنى با چندین بچه قد و نیم قد برد.
زن خانه وقتى بستههاى غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویى از همسرش و گفت:
شوهر من آهنگرى بود که از روى بىعقلى دست راست و نصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگرى از دست داد و مدتى بعد از سوختگى علیل و از کار افتاده گوشه خانه افتاد تا درمان شود.
این پست و فقط به خاطر عشقم گذاشتم اینجا
وقتی کسی رو دوس داری،حاضری جون فداش کنی
حاضری دنیارو بدی،فقط یه بار نیگاش کنی
به خاطرش داد بزنی،به خاطرش دروغ بگی
رو همه چی خط بکشی،حتّی رو برگ زندگی
وقتی کسی تو قلبته،حاضری دنیا بد بشه
فقط اونی که عشقته،عاشقی رو بلد باشه
قید تموم دنیارو به خاطرِ اون می زنی
به نظرتون تو این مدل چی نوشته؟
یکم فکر کنید
.
.
.
.
ادامه مطالب را بخوانید
یادمان باشد :
وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم !
در برابرش مسئولیم ...
در برابر اشکهایش ؛
شکستن غرورش ،
لحظه های شکستنش در تنهایی و لحظه های بی قراریش!
میگن «هیچوقت سعی نکن جای خالی کسی رو با کس دیگهای پر کنی». ولی خب برام آوردن دیگه!!
هر لحظه حرفی در ما زاده میشود هر لحظه دردی سر بر میدارد و هر لحظه نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش میکند این ها بر سینه میریزند و راه فراری نمییابند مگر این قفس کوچک استخوانی گنجایشاش چه اندازه است؟
«دکتر علی شریعتی»
بابا که شدم
به دخترم پول تو جیبی نمیدم
تا یواش از پشت سرم بیاد
دستاشو حلقه کنه دور گردنم
موهاشم بخوره تو صورتم
......در ِ گوشم پچ پچ کنه
بگه بابایی بهم پول میدی ؟ داریم با بچه ها میریم بیرون ...
موهاشو بزنم کنار . ماچش کنم ، بگم برو از جیبم وردار بابایی
به خاطر دخترم هم که شده ، یه روزی بابا میشم !!
قسمتی از نوشته های مرحوم دکتر علی شریعتی در وصف مولا علی در کتاب کویر :
اما ، اما علی جز چاه های پیرامون مدینه ، چاه های نخلستان صاحب سری نداشت ، اگر می داشت چرا سر در حلقوم چاه برد؟ چرا از شهر و خانه وخانواده اش به نخلستان ها پناه برد؟ چرا دردهای بی رحم و سنگینش را ناچارباید در چاه ریزد اینها جز به خاطر آن است که علی تنها است؟ درمیان شیعیانش نیز تنها است؟ علی از محمد تنها تر است ، علی از خدا هم تنها تر است خدا برای تنهاییش آدم را آفرید .محمد سلمان را یافت اما ......اما علی تا پایان حیاتش تنها ماند از میان خیلی شیعیانش جز چاه های پیرامون مدینه کسی نداشت .
اما در زندگی دشوار و دردناک این تنهای بزرگ شبی حادثه ای رخ داد شبی از آن شب های سنگین و خفقان آوری که ماه در نخلستان های حومه شهر چشم به راه علی بود و همه جا، در زیر سایه های نخل ها و بیراهه ها و کناره دیوارو باغ ها و لبه ی جاده ها در پی این همدرد آشنای خویش می گشت و علی را که همچون خود اور همواره تنهاست نمی یافت.
دکتر علی شریعتی
اونوقت بیا بشین راجع به عشق و عاشقی حرف بزن!!!
زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می خواست او همان جا بماند.
زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید و بر روی یک صندلی نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد.
مطالعات جدید ثابت کرد که از اشک زنان بویی متصاعد می شود که هورمون تستوسترون مردان را کاهش می دهد و میل آنها به زنان را کم میکند… به گزارش ایرنا و به نقل از تای ایندین نیوز، در ادامه این تحقیقات مشخص شد که این بو حتی زمانی که مردان اشک را نبینند نیز موثر است. این برای نخستین بار است که ساختاری شیمیایی اشک و بوی ناشی از آن بررسی می شود و نتایج علمی آن در اختیار دیگران قرار گرفته است. ‘نوام سوبل’ محقق موسسه عصب شناسی در این باره گفت: ‘ ما مشخص کردیم که از اشک زنان سیگنال هایی به مردان در قالب بو منتقل می شود که این سیگنال تمایل مردان به زنان را کاهش می دهد زیرا به طور مستقیم روی هورمون تستوسترون مردان اثر می گذارد.’ در حالی که ارتباط انسان ها از طریق کلام و نگاه ثابت شده بود اما این تحقیق ثابت کرد که سیگنال های شیمیایی نیز حاوی اطلاعات بسیاری هستند که انسان ها از خود ساطع کرده و به طرف مقابل منتقل می کنند. دانشمندان متوجه شده اند که اشک احساسی، حاوی پروتئین بیشتری نسبت به اشک معمولی است که از چشم خارج می شود در نتیجه بو و تاثیر بیشتری در کاهش میل جنسی مردان دارد. سوبل گفت:نکته بسیار جالب این بود که دیدن اشک زنان هیچ احساسی اعم از اندوه یا همدردی را در مردان مورد آزمایش ایجاد نمی کرد. در آخر معلوم شدن که اشک زنان در مردان همان تاثیری را ایجاد می کند که خرناس و بوی عرق مردان برای زنان....
چندان که این مطلب به نظر صحیح نمییاد، ولی به هر حال قابل تأمله!